متافیزیک

آزمايشها نشان مي دهد كه نيمي از مردم بطريقي تجربياتي شبيه تجربيات مذهبي در عمر خود داشته اند.
عصب شناسان نشان دادند كه قسمت لب آهيانه مغز در ايجاد حس "يگانگي با جهان" موثر است.
مردمي كه دچار حملات صرعي ميگردند گاهي در حين حملات خود با اين تجربيات مواجه مي شوند.
دانشمندان با ايجاد ميدان مغناطيسي ( حدود 1 ميكروتسلا ) در اطراف قسمتي از مغز (تمپورال لوب ) باعث شدند كه تعدادي از آزمايش شوندگان حضور يك روح را در اطاق خود تجربه كنند . اما تمام آزمايشات نشان دهنده اين امر است كه آنچه مردم تجربه مي كنند تابع اصول و اعتقاد خود آنها مي باشد.
آيا نمي توان گفت كه تمام آنچه كه تجربيات و حقايق مذهبي مي ناميم نوعي تجربيات شخصي است كه در مغز روي مي دهد ؟


تبيين عصب شناسي پديده هاي فرا حسي
پائول چرچلند فيلسوف معروف ذهن و استاد دانشگاه سن ديه گو اخيراً مدلى جديد براى ادراك رنگ ها از سوى انسان پيشنهاد كرده است كه به ادراك رنگ ها بسنده نمى كند و بسى از ادراكات ديگر انسانى را در برمى گيرد.




چرچلند كه معتقد است پژوهش هاى عصب شناسى نه تنها رفتار انسانى را تبيين مى كنند كه تبيينى خوب از تجربيات فراحسى صورت مى دهند.
وی مدلى براى عصب شناسى بصرى پيشنهاد كرده است كه بر طبق آن فهم انسانى از فعاليت هاى عصبى مغز ناشى مى شود. به نظر وى اين مدل بسيار شبيه پردازش تصاوير تلويزيونى است.
او تصريح مى كند كه همه انسان ها رنگ را به شيوه اى يكسان درك مى كنند و اين ادراك ناشى از كيفيت پاسخ به رنگ است.
اطلاعات نورى كه از شبكيه مى گذرند به سوى سلول هاى عصبى رهسپار مى شوند كه رنگ را ارزيابى مى كنند و بر طبق گونه اى نظام معادل سازى هر رنگ ارزش خاصى اخذ مى نمايد و بنابراين رنگ خاصى اطلاق مى شود.
به نظر چرچلند مى توان در اينجا مدلى رياضياتى ترسيم كرد كه با آن معادله صورت گرفته در سلول هاى عصبى رابطه اين همانى دارد كه بر طبق آن مدل سه بعدى از پردازش بصرى مغز، رنگ هاى جهان طبيعى را باز مى نماياند. به نظر اين فيلسوف ذهن، اين مدل نه تنها ادراك بصرى كه پاره اى از تجربيات انفسى را نيز پيش بينى مى كند.
او تصريح مى كند كه بخشى از مغز كه متكفل درك تصوير است قابليت هايى به مراتب بيشتر از آنچه جهان از آن طلب مى كند را دارا است و مغز ما اطلاعات بصرى را بر مبناى يك وضعيت اوليه ترجمه مى كند .هنگامى كه اين مبناى اوليه تغيير كند ادراكات رنگى نيز حتماً تغيير خواهند كرد.
چرچلند به اين مدعا اكتفا نمى كند و معتقد است مدل پيشنهادى وى تأثير بسيارى بر نظريه هاى اخلاقى و حقوقى نيز دارد چرا كه مدل وى پيش بينى مى كند مكانيسم هاى عصب شناسى مشابه براى مفاهيم انتزاعى چه ها هستند. به نظر وى كودكان همانگونه كه رنگ ها را مى شناسند از مفاهيمى چون اعتماد، عشق و وظيفه اطاعت و شناخت كسب مى كنند. بنابراين اين مدل را مى توان براى اداركات فراحسى نيز به كار برد.




الهيات عصبي





در سال ۱۹۹۹ كتابى با عنوان «ذهن عرفانى: كندوكاوى در بيولوژى تجربه دينى» The mystical Mind منتشر شد. «آندرو نيوبرگ» Newberg و «دى آكيلى» نويسندگان كتاب كه از سال ها پيش تحقيقات در اين زمينه را آغاز كرده بودند، معتقدند كه : ساختارهاى مغز انسان موجب شوق معنوى مى شوند.
اين دو از اصطلاح «الهيات عصبى» (Neurotheoligy) استفاده كردند.
دكتر «پرسينگر» نيز در اين زمينه تحقيقات بسيارى انجام داده است. اكثر آزمايشات انجام شده بر روى راهبان فرانسيسكانى و بوداييان تبتى بوده است. در اين آزمايشات از تكنيك هاى تصويربردارى مغز استفاده شده كه مهمترين آنها «توموگرافى با گسيل پوزتيرون» (PET) است. اين تصوير بردارى ها اطلاعاتى كامل از كاركردهاى تك تك ساختارهاى مغز به ما مى دهند.
تصويرهاى پايان مراقبه فعاليت افزاينده در لوب هاى فرونتال (كه نواحى توجه و مراقبه هستند) و كاهش فعاليت در لوب پارتيال فوقانى خلفى را نشان دادند. لوب پارتيال فوقانى خلفى به طور اوليه براى شناخت جهت مكان است. افرادى كه دچار آسيب اين ناحيه هستند در تعيين مكان مشكل دارند. «پرسينگر» حتى اين آزمايشات را بر روى افرادى كه با مصرف LSD تجربيات دينى داشتند، انجام داد و جالب بود كه نتايج كاملاً مشابه بود. در بيماران با تشنج لوب تمپورال نيز كه بعضى اوقات همراه با تجربيات دينى است، نتايج كاملاً مشابه است
.

«نورو تئولوژى» كه پايه اى نورولوژى براى تجربيات دينى قائل است، مى تواند دين را از ديدگاه هاى تكاملى، بيولوژيكى يا هر منظر ديگرى تبيين كند. اكنون اين سئوال مطرح است كه:






مطالعه دين به عنوان پديده اى نورو فيزيولوژى چه دلالت هايى براى تئولوژى خواهد داشت؟

«نيوبرگ» معتقد است كه بيولوژى مى تواند در تبيين اين كه چرا تئولوژى وجود دارد به ما كمك كند. «بيشاپ اليو اسگرشيا» مسئول مباحث اخلاق پزشكى در واتيكان در پاسخ به «نيوبرگ» مى گويد: «شما نمى توانيد بگوييد كه مغز دعا و نيايش را ايجاد مى كند. در واقع شما علت و معلول را با يكديگر خلط كرده ايد.» «نيوبرگ» در پاسخ گفته است: «يافته هاى ما را هركس مى تواند به شيوه اى تحويل گرايانه تفسيركند ما نمى گوييم كه مغز، خدا را خلق كرده است بلكه منظور اين است كه مغز به طور طبيعى تكامل پيدا كرده تا مكانيسم هايى براى تجربه دينى داشته باشد.»






برخى بر نوع تجربه دينى اى كه اين دانشمندان معتقد به بيولوژيك بودن آن هستند، اشكال وارد كرده اند. يعنى ميان تجربيات دينى «Erlebnis» (تجربه زيسته) و «Erfahrang» (تجربه ذهنى) بايد تفاوت قائل شد.
«نورو تئولوژى» با سئوالات بسيار ديگرى روبه رو است؛ مثلاً:


اگر تجربه دينى قابل تحويل به سيستم عصبى است پس چرا تنها يك دين وجود ندارد؟
و اگر معتقدين به اديان مختلف، پديده هاى دينى مشتركى را تجربه مى كنند مثلاً احساس بى زمانى، اين پديده ها از كجا ناشى مى شوند؟

«نورو تئولوژى» رشته اى است كه بيش از ۱۰ سال از عمر آن نمى گذرد. اگرچه بانيان آن انسان هاى بى دينى نبوده اند اما تفسيرهاى تحويل گرايانه اى از يافته هاى آنها به عمل آمده كه دينداران را با مباحث جديدى روبه رو ساخته است.



مقالات فیزیک سایت دانشجو
به نقل از

آرمان و اندیشه

END OF THE WORLD

این متن رو تو گوگل پیدا کنید:

Maya Prediction

یعنی پیشگویی مایا

 

مایاها قومی بودند که چند هزار سال پیش تو مناطق آمریکای مرکزی زندگی می کردند، البته الان هم از قوم اونها بازماندگانی وجود دارن. حتما معبد زیر رو که متعلق به مایا هست رو دیدید:

pyramid-10.jpg

قبل از اینکه وارد مقوله پیش گویی اصلی مایا بشم باید توضیحاتی راجع به قدرت و تمدن این قوم براتون بنویسم. مایا! قومی که هزاران سال پیش معبد و هرمی که در بالا مشاهده می کنید رو با 365 پله ساخته! به تعداد روزهای سال. مایا تمامی خسوف ها و کسوف ها را دقیقا تا سال 2012 ثبت کرده و همشون طبق برنامه دارن اتفاق می افتن، مایا چندین هزار سال پیش عدد یک میلیون رو کشف کرده بود، مایا هزاران سال پش تو معابدش تصاویری از سفینه ها و فضانوردان رو روی  سنگ ثبت کردن! (این رو خودم به چشم دیدم!). مایا آن زمان حتی تعداد روزهای هر سال ماه رو که گمونم 279 روز هست محاسبه کرده بود. مایا ها از اورانوس و نپتون اطلاع داشتند، تقویم مایا برای 400 میلیون سال استخراج شده است، سال خورشید و زهره را تا چهار رقم اعشار محاسبه کرده اند.

 

همه اینها رو به دو دلیل اشاره کردم یکیش اینکه بگم مایا چقدر قدرت محاسباتی و علمی داشته و دوم رو هم تو پی نوشت ها خواهید خوند. تو ویدئویی که از یوتیوب تو ادامه مطلب هم گذاشتم اطلاعات بیشتری از مایا و تقویمشون براتون نشون می ده. حالا بریم سر اصل مطلب، پیشگویی!

 

پیشگویی می گه: تو 21 دسامبر سال 2012 این زندگی روی کره زمین به اتمام می رسه و یک دوره جدید زندگی روی زمین شروع می شه. تو چند تا سایت خوندم که این دوره جدید پر از صلح و عشق و آرامش و پیشرفت هست. (مصداق حرف یکی از سیاستمداران آمریکایی که پایان بحران مالی آمریکا رو صلح و آرامش تو دنیا می دونست). حالا چند تا نظریه دیگه هم هستند که به تفضیل روشون بحث می کنم. استاد کلاس #C هم اطلاعاتی در این مورد داشت، جالبه که گفت ما به ناسا یه ایمیل فرستادیم و پرسیدیم که آیا سال 2012 اتفاقی تو کهکشان خواهد افتاد؟ ناسا پاسخ داده بود که نارسایی هایی مشاهده می شن ولی نمی تونیم تائید کنیم که این اختلالات آسیبی به زمین می رسونن یا نه!


مایاها معتقد بودند که زمین از 5 دوره تشکیل شده، پایان هر دوره یه اتفاق خیلی بد می افته و دوره جدید شروع می شه. جالب اینجاست که 2012 پایان دوره پنجم هست! و ما وارد دوره ششم خواهیم شد، گفته می شه تمدن حاضر از بین خواهد رفت تا دوره ششم شروع بشه! (تو ویدئو اشاره شده به زمین لرزه های بزرگ) .

 


این کدها درخود قسمتها وقسمتهای زیادی را در مورد یک اتفاق هراسناک خورشیدی درسال2012بیان میکنددانشمندان متفق نظر هستند که هر100 سال یا بیشتر شهله های خورشیدزبانه می کشند و منظومه شمسی را تحت تاثیر خود قرار میدهند
اشعیانبی30-26-27علاوه بر اینکه نور ماه به اندازه نور خورشیدخواهد شد نور خورشید نیز هفت برابر خواهد شد ازدور نام خدا می اید بار او سنگین لبهای پر از خشم و زباناو پر از زبانه های اتش خواهد بود
کدهای کتاب با ارتباطی معنا دار به سالنامه ی مایا بصورت واضح بیان میکند حوادث خر زمان در سال 2012 و نزدیک شدهن به یک ستاره ی دنباله دار به زمین که شاید منشا این ویرانی ها باشد.تئوری میگوید که درسال 2012 یک شهاب سنگ باعث انفجار خورشیدی میشود که باعث سوزاندن کره ی زمین میشود.انفجار خورشیدی و پدیده ی cme یا پرتاب ماده ی پلاسمایی از درون خورشید به بیرون نیز یکی از دلایل این اتفاق خواهد بود.
همچنین ایجاد یک سلسله اتفاقات شدید مانند تقییر جهت قطب ها براثر شکستگی پوسته ی زمین.که اگر یادتان باشد هنگام تسونامی اندونزی نیز گفته میشود این پدیده اتفاق افتاده و زمین از مدار خود خارج شده است.این تاثیرات و تاثیرات کیهانی دیگر از عواملی است که سال 2012 را سالی غیر معمول و به احتمال زیاد پایان تمدن چند هزار ساله ای که از شرقی ترین سرزمین های اسیا اغاز شد و بین النهرین رسید از دریای سیاه کذشت به فرانسه مرکز تمدن نوین سپس انگلستان و اکنون در برج های بلند نیو یورک اخرین روز های خود را فریاد میزند.
 
 

گفته می شه پایان دوره دوم توسط هوا بوده (گمونم منظورش نارسایی های  جوی) دوره سوم با آتش و دوره چهارم با سیل تموم شدند، لذا نظریه های زیادی مبنی بر اینکه دوره پنجم با زلزله از بین بره جاری هست. 
دوتا چیز جالب هم دیدم: یکی اینکه مایا حتی زمان سقوط قوم خودشون رو پیشبینی کرده بودند و عجیب تر از همه: جنگهای جهانی رو هم پیش بینی کرده بودند.!!!! البته دقت کنید که اتمام دنیا به این معنی نیست که همه چیز از بین می ره، حتما شروعی خواهد بود، برای دوره ششم و هنوز مطمئن نیستیم که این دوره چه چیزی را به ارمغان خواهد آورد. 


 خوب، اگه از یه منظر دیگه هم نگاه کنیم برای اینکه اثبات بشه این دوره نمی تونه واقعا اتمام باشه، بلکه فقط تعویض دوره هست، بحث دین و اعتقادات هست. دیگه زیاد لزومی نداره عمیقا وارد این بحث بشم.

 

در كتاب پیشگوییهای آخر زمان خواندم كه به زودی زمین در مكانی قرار می گیرد كه از چهار طرف تحت كشش سیارات دیگر منظومه شمسی قرار گرفته و در نهایت جذب یكی از آنها خواهد شد و این یك تصادم بسیار بزرگ را بوجود خواهد آورد.

 

بعضی ها هم این روز  را روز قیامت می دانند!ولی قیامت رو هیچ کس نمی دونه و خود خدا گفته که یک دفعه اتفاق می افته.

سورة الزلزلة

هنگامى كه زمین شدیدا به لرزه درآید، (1)

و زمین بارهاى سنگینش را خارج سازد! (2)

و انسان مى‏گوید: «زمین را چه مى‏شود (كه این گونه مى‏لرزد)؟!» (3)

در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى‏كند; (4)

چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است! (5)

در آن روز مردم بصورت گروه‏هاى پراكنده (از قبرها) خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود! (6)

سورة التكویر

در آن هنگام كه خورشید در هم پیچیده شود، (1)

و در آن هنگام كه ستارگان بى‏فروغ شوند، (2)

و در آن هنگام كه كوه‏ها به حركت درآیند، (3)

و در آن هنگام كه باارزش‏ترین اموال به دست فراموشى سپرده شود، (4)

و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند، (5)

و در آن هنگام كه دریاها برافروخته شوند، (6)

و در آن هنگام كه هر كس با همسان خود قرین گردد، (7)

 

 همین حس کنجکاوی خیلی از مردم و دانشمندان را برانگیخته است که چرا تقویم مایان ها در روز ذکر شده تمام می شود.
آیا روز 21 دسامبر سال 2012 روزی است که جهان به پایان می رسد یا اینکه آغاز دوره ای جدید است؟ آیا به پایان رسیدن تقویم مایان ها را می توان نشانه ای دانست بر وقوع یک اتفاق خاص در جهان؟شاید هم ظهور امام زمان؟ به هر حال باید صبر کرد.

تجربه نزديك مرگ :

زمانى كه روح بيمار در بدن خود است، درد شديدى را احساس مى‏كند؛ امّا هنگامى كه بندها پاره مى‏شوند، احساس كاملاً واقعى از آرامش و تسكين بروز مى‏كند. يك بانو كه پس از تصادف اتومبيل از نظر پزشكى مرده بود، مى‏گفت.....

تجربه نزديك مرگ، چيست؟
در مصاحبه با افراد مختلف در چند كشور، ويژگيهاى مشترك «تجربيات نزديك مرگِ» آنان طبقه‏بندى شده است. بروز يك يا چند تا از اين ويژگيها، معرّف «تجربه نزديك مرگ» است كه از اين پس،آنرا«ت.ن.م»مى‏ناميم.

احساس مردن : بسيارى از مردم تشخيص نمى‏دهند كه تجربه ويژه‏اى دارند كه ربطى به مرگ دارد. آنها مى‏بينند از ارتفاعى در بالاى بدنشان به بدن خود نگاه مى‏كنند و يكباره احساس ترس و يا حيرت و سردرگمى مى‏كنند. يك بانوى 65 ساله ساكن شيكاگو پس از ايست قلبى مى‏گفت: «به سختى مى‏توان اين مطلب را توضيح داد. من لحظاتى را احساس كردم كه در آنها ديگر من همسرى براى شوهرم نبودم؛ مادر بچه‏هايم نبودم؛ فرزند پدرم هم نبودم. من فقط و فقط خودم بودم»

آرامش و نبودن درد: زمانى كه روح بيمار در بدن خود است، درد شديدى را احساس مى‏كند؛ امّا هنگامى كه بندها پاره مى‏شوند، احساس كاملاً واقعى از آرامش و تسكين بروز مى‏كند. يك بانو كه پس از تصادف اتومبيل از نظر پزشكى مرده بود، مى‏گفت: «به نظر مى‏آمد رشته‏هايى كه مرا به جهان متصل كرده بودند، گسسته‏اند. از آن به بعد، احساس ترس نداشتم و بدنم را احساس نمى‏كردم و سر و صداهاى پزشكان و پرستاران را مى‏شنيدم كه در اطراف من مشغول كار بودند؛ ولى همه اينها بى‏معنا بودند»

تجربه خروج از بدن: در اين مرحله، فرد احساس مى‏كند كه بالا مى‏رود و از آنجا به بدن خود نگاه مى‏كند. در اغلب افراد، وقتى كه اين امر اتفاق مى‏افتد، آنها احساس مى‏كنند كه نوعى بدن دارند، هرچند كه در بدن فيزيكى (مادّى) خود نيستند. بدن روحانى (قالب مثالى)، داراى شكل و تركيبى غير از بدن فعلى ماست؛ ولى آنان نمى‏توانند شكل آن را توصيف كنند. يك بيمار، پس از شوك دارويى مى‏گفت: «مى‏توانستم از بالا به كالبدم در پايين نگاه كنم كه روى تخت بيمارستان بودم و پزشكان و پرستاران با عجله به فعاليت مشغول بودند. پس از آن، ناگهان وارد جسمم شدم. خوب به ياد دارم كه پس از اينكه بيدار شدم به پايين تخت نگاه مى‏كردم تا خود را از آنجا پيدا كنم

تجربه گذر از دهليز: اين مرحله، پس از جدايى روح از بدن رخ مى‏دهد. در اين لحظه دهليز يا تونلى براى افراد تجربه كننده باز مى‏شود و آنها به درون تاريكى به پيش رانده مى‏شوند و به درون فضايى تاريك، شروع به حركت مى‏كنند و در پايان به يك نور بسيار روشن مى‏رسند. برخى از افراد به جاى دهليز از پلكان بالا مى‏روند و برخى نيز خود را در عبور از درهاى پرجلال و جبروتى ديده‏اند كه نماد مشخصى از گذرگاهى به عالمى ديگر به نظر مى‏رسيدند. بعضى در عبور از دهليز، يك صداى زوزه و يا صداى همهمه يا نوسان و لرزش برق يا زمزمه‏اى را مى‏شنوند. در منظره جلوى تصوير، افرادى در حال مرگ ديده مى‏شوند. اطراف آنها را ارواحى احاطه كرده‏اند كه سعى دارند توجه آنها را به بالا معطوف كنند. آنها از درون يك دهليز تاريك گذركرده، به نورى راه پيدا مى‏كنند و در حال ورود به اين نور، احساس احترام نسبت به آن دارند. اين دهليز از لحاظ درازا و پهنا، بى‏نهايت و مالامال از نور است
اين مرحله را مردى امريكايى اين‏گونه تجربه كرده است: «مشغول بازى گلف بودم كه ناگهان توفان شد و گلوله‏اى از نور به كالبد من اصابت كرد. سپس خودم را بالاى كالبدم ديدم. پس از مدّتى احساس كردم بدنم به سوى تونلى كشيده مى‏شود. احساس مى‏كردم كه به سرعت به طرف جلو حركت مى‏كنم و بعد از آن، داخل تونلى قرار داشتم و شاهد نورى در دهانه خارجى آن بودم كه لحظه به لحظه بزرگ‏تر و بزرگ‏تر مى‏شد»

رؤيت افراد نورانى: هنگامى كه فرد در درون دهليز جاى مى‏گيرد، موجوداتى نورانى را ملاقات مى‏كند. آنها با تلألؤ زيبايى مى‏درخشند؛ تلألؤى كه به نظر مى‏آيد در همه چيز نفوذ كرده، شخص را با عشق و محبّت فرا مى‏گيرد؛ امّا على‏رغم شدت درخشندگى‏اش چشم را ناراحت نمى‏كند
در اين مرحله شخص با دوستان و اقوام خويش كه قبلاً مرده‏اند، ملاقات مى‏كند. گاهى اوقات افرادى صحبت از شهرهاى زيباى نورانى مى‏كنند كه شكوهى توصيف‏ناپذير دارند. در اين حالت، ارتباطات از طريق كلمات - به گونه‏اى كه ما با آن مأنوسيم - صورت نمى‏گيرد؛ بلكه از طريق تله‏پاتى (ارتباط ذهنى) و بدون رد و بدل شدن الفاظ انجام مى‏شود كه بلافاصله (بدون گذشت زمان) فهميده مى‏شود
پسر ده‏ساله‏اى كه بر اثر ايست قلبى، ت.ن.م را چشيده بود مى‏گفت: «در قسمتهاى انتهايى تونل به انسانهايى برخورد كردم كه از كالبد آنها نور تابيده مى‏شد، مانند آباژورها. من هيچ كدام از آن انسانها را نمى‏شناختم ولى همه آنها به شدّت و عاشقانه مرا دوست داشتند

رؤيت موجود نورانى برتر: فردى كه ت.ن.م داشته، معمولاً يك موجود نورانى برتر را ملاقات مى‏كند كه در نظر او مقدّس است. اين امر، چنان است كه برخى مى‏خواهند براى هميشه با او باشند؛ امّا نمى‏توانند و كار موجود نورانى آن است كه آنها را به مرور كردنِ زندگى گذشته‏شان قادر سازد. سپس توسط موجود نورانى به آنها گفته مى‏شود كه بايد به بدن خاكى خود بازگردند
يك بانوى ميان‏سال در مورد اين تجربه، در زمان كودكى خود چنين مى‏گويد: «در آن لحظات، خود را در يك باغ بزرگ مملو از گل يافتم. داشتم به اطراف نگاه مى‏كردم كه كالبد نورانى را مشاهده كردم. اين باغ، فوق‏العاده نورانى، با طراوت و زيبا بود؛ ولى در مقايسه با موجود نورانى، بسيار بى‏فروغ و رنگ پريده به نظر مى‏رسيد. من احساس مى‏كردم كه شديداً از سوى آن كالبد نورانى مورد عنايت و محبت هستم. اين، بهترين و جالب‏ترين احساسى بود كه در عمرم با آن مواجه شدم و هنوز اين خاطره را به ياد دارم

مرور كردن زندگى: در اين تجربه، معمولاً كل زندگى فرد در پيش چشم او حاضر است و در واقع، مرورى بر زندگى گذشته صورت مى‏گيرد. چشم‏اندازى فيلم گونه، رنگى و سه بعدى از تك تك همه كارهايى كه فرد در زندگى‏اش انجام داده، در پيش رويش وجود دارد. در اين حالت، فرد، نه فقط هر عمل خويش، بلكه حتّى اثرات هر يك از اعمال خود را بر روى افرادى كه در زندگى در اطرافش بوده‏اند نيز درك مى‏كند. مثلاً اگر كار محبت‏آميزى براى كسى انجام دهيم، بلافاصله به جاى آنها، احساس خوشحالى و خوشى آنها را درمى‏يابيم. همچنين موجود نورانى مى‏پرسد كه: با عمر خود چه كرده‏اى؟ تقريباً همه كسانى كه اين مرحله را مى‏گذرانند، با اين عقيده به زندگى بازمى‏گردند كه مهم‏ترين چيز در زندگى‏شان عشق و محبت است و پس از آن، دانش. اين‏گونه افراد در بازگشت خود، عطشى براى كسب دانش پيدا مى‏كنند
يك بيمار ساكن اوهايوى امريكا، در سن 23 سالگى چنين مى‏گويد: «روزى در زمانهاى كودكى يك سبد را از دست خواهرم ربودم، به اين علّت كه عروسكى در آن بود كه من آن را دوست داشتم. در اين مرور بر اعمال گذشته (به كمك موجود نورانى)، من از احساس خواهرم در آن لحظه آگاه شدم و به اين دليل، بسيار ناراحت و پشيمان گرديدم. زمانى كه با انسانهايى برخورد مى‏كردم كه آنها را رنجانده بودم، ناراحت مى‏شدم و اگر به كسانى كمكى كرده بودم، از اين عملم شاد مى‏گشتم

عروج سريع به آسمان: همه افرادى كه ت.ن.م داشته‏اند، به تجربه دهليز دست نيافته‏اند، بلكه برخى تجربه غوطه‏ور شدن را گزارش داده‏اند. در اين حالت، آنان به سرعت به آسمان عروج كرده و كيهان را از نظرگاهى كه فقط مخصوص اقمار مصنوعى و فضانوردان است، ديده‏اند. يكى از كودكان در اين‏باره مى‏گفت: «خود را بسيار بالاتر از زمين ديدم، از ميان ستاره‏ها گذشتم و با فرشتگان ملاقات كردم

اكراه از بازگشت: براى برخى از افراد، ت.ن.م چنان رويداد لذّتبخشى است كه ديگر نمى‏خواهند از آن بازگردند و از كسى كه باعث بازگشتشان مى‏شود (پزشك)، عصبانى هستند. البته اين، احساسى موقتى است كه بعد از يافتن امكان زندگى مجدد، خوشحال مى‏شوند. شخصى در مورد اين موضوع چنين مى‏گويد: «پس از مشاهده مجدد زندگى گذشته‏ام، ديگر براى بازگشت به بدنم رغبتى نداشتم. در آنجا من راحت بودم و احساس مى‏كردم كالبد نورانى‏اى كه نزديك من آمد و با نورهاى گسترده‏اش اطرافم را احاطه كرد، عشق و محبت فوق‏العاده‏اى نسبت به من دارد. او از من پرسيد كه آيا مى‏خواهم به زندگى برگردم. من به او جواب منفى دادم؛ ولى او به من تأكيد كرد كه بايد به زندگى برگردم؛ زيرا كارهاى زيادى هست كه بايد انجام دهم. در همين لحظات، احساس كردم كه به طرف بدنم كشيده مى‏شوم. سپس چشمانم را گشودم و پزشكى را مشاهده كردم. براى يك لحظه از بازگشت به زندگى عصبانى شدم و از بى‏ارادگى مطلبى ناجور به پزشك معالجم گفتم. پس از مدتى از بيان آن مطلب، پشيمان شدم؛ چون او براى نجات من زحمات زيادى را متحمّل شده بود»

فضا و زمان متفاوت: افرادى كه ت.ن.م داشته‏اند مى‏گويند: زمان به شدّت متراكم است و هيچ شباهتى به زمان عادى ندارد. آنها مى‏گويند: زمان در جريان ت.ن.م مثل حضور در ابديت است. از زنى سؤال كردند كه: تجربه شما چه مدت به طول انجاميد؟ وى گفت: «مى‏توانيد بگوييد يك ثانيه و يا ده هزار سال به طول انجاميد و هيچ فرقى نمى‏كند كه كدام يك را مطرح كنيد

همگام با سفر: كسانى كه تا نزديك مرگ رفته و جرعه‏اى از تجربيات آن را چشيده‏اند، پرواز روح، گذر از دهليز، مشاهده برخى مردگان، ديدار افراد و انسانهاى نورانى و... را گزارش مى‏دهند
پرواز روح، بر اثر كاهش ارتباطش با جسم يا وابستگى‏اش به آن است و دهليز، حجاب بين عالم ماده و برزخ است كه در گذر از آن، در انتها به مشاهده نور نائل مى‏آيند. مردگانى كه شخص در ت.ن.م مى‏بيند، برخى از كسانى هستند كه به دليل ارتباط يا علاقه يا نسبت با اين شخص، روحشان در اطراف او قرار دارد و تا آن هنگام، حجاب مادّه، مانع از رؤيت آنها بوده است
حجاب چهره جان مى‏شود غبار تنم                   خوشا دمى كه از آن چهره، پرده برفكنم
(حافظ) ما در پاسخگويى به سؤالهاى بنيادين زندگى اُخروى، از انسان هزاران سال پيش، جلوتر نيستيم و هنوز هم بسا سؤالهاى بدون جواب هست كه انسان به دنبال آنها به جستجو و تحقيق مى‏پردازد؛ امّا بسيارى از مردم عادى وجود دارند كه ت.ن.م را داشته و بعضى مراحل آن را طى كرده‏اند

بازگشت از سفر: پژوهشگران، پس از بررسى مراحل گفته شده از ت.ن.م و خاطرات برخى افراد تجربه كننده، دريافته‏اند كه اين گونه افراد، پس از بازگشت، هيچ‏گاه مانند گذشته نيستند، بلكه پس از اين ماجراها دچار تحولات عميق روحى و عاطفى مى‏شوند و به استعدادهاى روحى فراوانى دست مى‏يابند. سقراط مى‏گويد: «ما از مرگ مى‏ترسيم؛ ولى در عين حال اصلاً نمى‏دانيم كه مرگ چيست». راستى چرا كسانى كه ت.ن.م پيدا كرده‏اند، كمتر از مرگ مى‏ترسند؟ در واقع، اين افراد، كسانى هستند كه مرگ را تجربه كرده و پس از آن، بار ديگر به زندگى برگشته‏اند. آنها به صورت عينى دريافته‏اند كه جريان مردن، ترسناك نيست. اين يكى از سؤالات اساسى در زمينه اثرات اين تجربه است؛ ولى اين تنها اثر آن نيست. در اينجا ما به اثرات پس از بازگشت افراد از ت.ن.م مى‏پردازيم

رهاورد سفر
عدم ترس از مرگ: كسانى كه ت.ن.م داشته‏اند، ديگر ترسى از مرگ ندارند. اين موضوع براى افراد مختلف، معانى متفاوتى دارد. از نظر برخى ترس اوليه ناشى از درد وحشتناكى است كه به نظر آنها در موقع مرگ بر انسان تحميل مى‏شود. برخى ديگر از اين امر نگران هستند كه در غياب آنها چه كسى مراقبت از عزيزانشان را به عهده خواهد گرفت. بعضى ديگر از اين مى‏ترسند كه آگاهى و شعورشان به يكباره از دست برود. ترس از جهنم و دوزخى شدن نيز خود، عاملى ديگر از آن جمله است. بعضى از افراد هم از ناشناخته‏ها مى‏ترسند
كسانى كه ت.ن.م داشته‏اند، موقعى كه مى‏گويند ترس از مرگ را از دست داده‏اند، منظورشان اين نيست كه علاقه دارند زودتر بميرند؛ بلكه بيش از هر زمان ديگر به ادامه زندگى علاقه نشان مى‏دهند. در واقع، احساس مى‏كنند كه اكنون تازه زندگى آنها شروع شده است. اگرچه ترس آنها از مرگ كاهش يافته، ولى اراده زندگى و علاقه به زندگى در آنها كم نشده است. اين‏گونه افراد در مقايسه با قبل، از لحاظ روحى - روانى انسانهاى سالم‏ترى شده‏اند

حس كردن اهميت عشق و محبت: همه آنهايى كه ت.ن.م داشته‏اند، پس از بازگشت مى‏گويند كه: علّت حضور ما در اين جهان، عشق و مهرورزى است و غالباً بر اين باورند كه دوستى و محبّت، نشان بارز خوشبختى و اطمينان است، به گونه‏اى كه مابقى ارزشها در كنار آن، رنگ مى‏بازند. اين آگاهى باعث تغيير و تحوّل شديدى در ساختار فكرى عموم اين افراد مى‏شود. اگر قبلاً براى مردم ارزشى قائل نبوده‏اند، اكنون به هر كسى به عنوان فردى قابل دوست داشتن نگاه مى‏كنند، يا در صورتى كه قبلاً ثروت، تنها قله آرزوهاى آنها بوده است، اكنون محبت برادرانه بر روح و انديشه‏شان حكمفرما شده است
احساس ارتباط ميان همه چيزهاى جهان: آنان اين احساس را دارند كه همه چيزهاى جهان با يكديگر مرتبط هستند و غالباً حالت احترام جديدى نسبت به طبيعت و جهان اطراف خود مى‏يابند. ما با همه چيز، مرتبط و متّصليم و اگر محبت و عشق خود را در راستاى اين پيوندها و قواعد و ضوابط آنها خرج كنيم، باعث خوشحالى و خوشبختى خود ما مى‏شود

عشق به آموختن: كسانى كه ت.ن.م داشته‏اند، احترام جديدى نسبت به دانش پيدا مى‏كنند. وجود نورانى به آنها گفته است كه: دانش اندوزى با مرگ خاتمه نمى‏يابد و دانش، چيزى است كه انسانها آن را با خود به عنوان ذخيره به جهان ديگر مى‏برند و متذكر مى‏شود كه قلمرو كاملى از عالم آخرت به پيگيرى شوق‏انگيز علم و دانش اختصاص دارد. اين امر، باعث شده است تا در بازگشت، تشنه علم و آموختن شوند

احساس جديد كنترل: همه اين نوع افراد، احساس مسئوليت بيشترى در مورد روند و جهت زندگى خود پيدا مى‏كنند. آنها در مورد نتايج آنى و دراز مدّت اعمال خود به شدّت حساس هستند. وقتى كه انسان در قيد حيات است، وقت را به بطالت مى‏گذارند، عذر و بهانه مى‏آورد و حتى حقايقى را مى‏پوشاند كه پوشاندن آنها، خود، باعث افسرده شدن مى‏شود. قرآن در سوره قيامت (آيات 14 و 15) مى‏فرمايد: «انسان بر نفس خود، آگاه است، هرچند كه عذر و بهانه بياورد»
فردى پس از ت.ن.م، در مصاحبه‏اى، آن احساس كنترل را اين‏گونه تعريف مى‏كند: «هنگامى كه آنجا بودم و زندگى خويش را مرور مى‏كردم، هيچ مطلبى پوشيده نبود. من با همان كسانى بودم كه آزارشان داده بودم و با كسانى بودم كه كمكشان كردم تا خوشحال شوند. اميدوارم راهى پيدا كنم تا به هر كسى بفهمانم كه دانستن اين مطلب كه انسان مسئول اعمال خويشتن است، امرى بسيار لذّت بخش است. علاوه بر اين، آرزو داشتم راهى پيدا كنم تا لذت چنين تجربه‏اى را - كه نمى‏توان در نهايت از رو به رو شدن با آن اجتناب كرد - به انسانها بفهمانم. اين تجربه آزادترين احساسى است كه در جهان وجود دارد. اين اتفاق (تجربه) محرّكى قوى براى هر روز از زندگى من است كه بدانم موقعى كه بميرم، با يكايك اعمال خود دوباره رو به رو خواهم شد؛ امّا تفاوتى كه در آن حالت وجود دارد، اين است كه تأثيرات اعمال و رفتارم بر ديگران را احساس خواهم كرد. البته چنين ادراكى مرا به صبر و تفكّر وا مى‏دارد كه از آن، لذّت مى‏برم»

درك ارزش و ضرورت زندگى: تجربه‏كنندگان غالباً به شدّت نگران هستند كه اين جهان با نيروهاى مخرّب گسترده‏اى كه در آن است، صرفاً در دست انسانهاى جايزالخطاست و همين احساسها باعث مى‏شود تا اين‏گونه افراد، اهميت و ارزش زندگى خود را بسيار جدّى بگيرند و فرصت «زندگى» را غنيمت بشمارند. آنها مى‏گويند كه زندگى فرصت بسيار عزيزى است كه بايد از آن به بهترين شكلى بهره برد و معناى كامل آن را درك كرد.

تعلّق خاطر به امور روحى: ت.ن.م، معمولاً منجر به كنجكاوى در امور روحى و معنوى مى‏شود. بسيارى از افراد، پس از تجربه مورد بحث، آموزشهاى روحانى پيشوايان بزرگ دينى را مورد مطالعه و پذيرش قرار مى‏دهند. تقريباً حرف همه آنها اين است كه تجربه جديد آنها، كشف يك دنياى واقعى است كه هيچ وقت تا اين اندازه به وجود آن، باور نداشته‏اند. حالا يقين دارند كه آن دنياى ديگر، وجود دارد و اتفاقاً قواعد و ارزشهاى خاصّى هم بر آن، حاكم است، از آن گونه كه در كتابهاى آسمانى و تعاليم انبياى بزرگ، ديده مى‏شود. جريان وقايع هم بسيار شبيه شرحى است كه كتابهاى آسمانى از چگونگى مرگ و خروج روح و جهان برزخ ارائه مى‏كنند

ميل بازگشت به جهان واقعى: افلاطون در كتاب «جمهوريت» خود درباره جهان پايين (ماده) و جهان ديگر (معنا) مثالى را مطرح مى‏كند. او مى‏گويد: «ما در اين جهان، همانند زندانيان زنجير شده در درون يك غاريم كه از هنگام تولّد، تنها و تنها رو به انتهاى غار زيسته‏ايم و آن را ديده‏ايم. در پشت سرِ ما و در بيرون غار، آتشى روشن است و اشيا و موجوداتى از جلوى آن در حركت‏اند؛ امّا ما از همه آنها فقط سايه‏هايى را بر روى ديوار انتهايى غار مى‏بينيم و تصوّر مى‏كنيم كه اين سايه‏ها، موجوداتى واقعى‏اند، در حالى كه زندگى در پشت سر ما جريان دارد و حقيقتى است غير از اين سايه‏ها. براى زندانى‏اى كه حتّى لحظه‏اى بيرون غار را ديده باشد، بازگشت به داخل غار، سخت و غير قابل تحمّل است». به همين ترتيب، كسانى كه ت.ن.م داشته‏اند به بازگشت به همان جهان عشق و نور و... ميل وافرى دارند

آموخته‏هاى ما: دكتر ريموند مودى در پايان كتاب خويش (روزنه‏اى به جهان ديگر) مى‏گويد: «ساليان درازى است كه سعى كرده‏ام توضيح زيست‏شناسانه‏اى براى ت.ن.م بيايم و همواره دست خالى بازگشته‏ام. البته اين تجربيات (كه در ادبيات عرفانىِ ما به آن «خلع بدن» گفته مى‏شود)، ممكن است محكم‏ترين دليل علمى براى اعتقاد به زندگى اخروى باشد. با تحقيقات و بررسيهايى كه تاكنون توسط محقّقان مختلف صورت گرفته، متقاعد شده‏ايم افرادى كه ت.ن.م داشته‏اند، دريچه‏اى به جهان ماوراى طبيعت برايشان گشوده شده و در واقع، سفر كوتاهى به يك جهان واقعى ديگر داشته‏اند و در اين باور، مصمّم‏تر مى‏شويم كه به قول پترو ژان مِداوار«تنها نوع آدمى است كه راهش را به وسيله فروغ تابانى كه بر آن تابيده است، مى‏يابد»
منبع : نگاهک

پایان دنیا در سال 2012 طبق پیش گویی مایا

ظاهرا، دنیا در 21 دسامبر سال 2012 به پایان می رسد! بله، درست متوجه شدید! یا حداقل بخش بزرگی از نوع بشری نابود خواهند شد! دیگر برای شغل آینده ی خود برنامه ریزی نکنید! بدنبال خرید خانه نباشید، و در عوض، چند سال آخر زندگی تان را هرآنطور که می خواهید بگذرانید. اکنون شما 4 سال فرصت دارید که از زندگی لذت ببرید... قبل از پایان دنیا!


خُب این سخنان عجیب و غریب چیست؟ تا بحال ما از این پیش گویی ها زیاد شنیده ایم، ولی هنوز اینجاییم و سیاره مان هنوز سرجایش است. چرا این سال 2012 اینقدر مهم شده است؟ این اخبار در تمام دنیا در حال پخش شدن است. (مثلا: در روزنامه اعتماد شماره 1300 یا پایگاه خبری تقریب)

پایان دنیا در سال 2012 ؟!

واقعیت این است که تقویم مایا در سال 2012 به پایان می رسد، به همین دلیل مایاها به دنبال هر دلیل مذهبی، علمی، اخترگویانه و تاریخی می گردند تا بیابند که چرا این تقویم می گوید که جهان رو به پایان است. رسالت مایایی کسب قدرتی است که بتواند مردم را در تمام جوامع نگران کند.

متآسفانه من برای تمامی معتقدین به این تقویم خبرهای بدی دارم! هیچ رستاخیز عظیمی در 2012 روی نخواهد داد، ولی چرا؟

 

تقویم مایایی

تقویم مایا چیست؟ این تقویم توسط تمدنی پیشرفته به نام مایاها در حدود 250 تا 900 میلادی بوجود آمده است. شواهد مربوط به امپراطوری مایا به قسمتهای جنوبی مکزیک تا گواتمالا و اِل سالوادور می رسد.

آمریکای مرکزی
منطقه ی حضور مایاها

مردمی که در جامعه ی مایایی ساکن بودند، مهارت پیشرفته ای در نوشتن داشتند و در ساختن شهرها و مدنیت توانایی عجیبی پیدا کرده بودند. مایایی ها احتمالا بخاطر اهرام و ساختمانهای بزرگ دیگری که ساخته اند معروف شده اند.

اهرام
اهرام تمدن مایا

مردم مایا در فرهنگ امریکای مرکزی تأثیر زیادی داشته اند، نه فقط از طریق تمدن خویش، بلکه با جوامع بومی که در این منطقه تشکیل داده اند. در حال حاضر هنوز شمار زیادی از مایاها هنوز زنده اند و سنن باستانی خود را ادامه می دهند.

مایاها

مایایی ها از تقویم های مختلفی استفاده می کردند و زمان را بعنوان گردش هایی روحانی درنظر می گرفتند. ازآنجایی که این تقویمها استفاده های عملی زیادی داشتند، مثل: کاربردهای اجتماعی، کشاورزی، اقتصادی و... ، به عنصر مذهبی قوی ای تبدیل شده بودند. این کاملا با تقویم میلادی جدید متباین است که تنها دارای معانی اجتماعی و اقتصادی است.

تقویم مایا

بیشتر تقویمهای مایایی کوتاه بودند. تقویم تزولکئین (Tzolk"in) در 250 روز تمام می شد و تقویم هاآب (Ha"ab) طول سال را 365 روز درنظر می گیرد.  مایایی ها این دو تقویم را با هم ترکیب کردند تا تقویمی به نام «گرد تقویم» (Calandar Round) تهیه نمودند: که برابر است با یک چرخه از 52 هاآب (تقریبا 52 سال که برابر طول تقریبی یک نسل است.) درون یک گرد تقویم چرخه های 13 و 20 روزه وجود دارد. واضح است که این سیستم  تنها زمانی استفاده می شود که 52 سال را 18980 روز واحد در نظر بگیریم. بعلاوه ی این سیستمها، مایایی ها چرخه ای داشتند به نام «چرخه ی زهره». ایشان با دقت زیاد تقویمی شکل دادند که بر اساس موقعیت زهره در آسمان شب بود. وهمچنین ممکن است که آنها تقویمهای مشابهی برای سیارات دیگر هم داشته اند.

تقویم مایا
تقویم مایایی

با استفاده از گرد تقویم هیچ گاه نمی توان سالی قدیمی تر از 52 سال را مشخص کرد! پس چگونه می توان تاریخ های طولانی را با استفاده از تقویم مایایی ها تعیین نمود؟

 

پایان شمارش طویل= پایان دنیا؟

مایاها برای حل این مشکل روشی ابتکاری بکار بردند. در نهایت تقویم آنها از دوره ی بلندی استفاده کرد که 5126 سال دارد. این دوره بر اساس ملاحظات مذهبی، دوران قاعدگی، محاسبات ریاضی روی اعداد 13 و 20 و همچنین اساطیر اخترگویانه ایجاد شده است.

تقویم
تقویم مایایی

ولی این تقویم چگونه کار می کند؟

سال مبدأ در شمارش طویل مایایی در «0.0.0.0.0» آغاز می شود. هر صفر از 0-19 تغییر می کند که هرکدام نشاندهنده ی روزهای مایایی است. مثلا اولین روز از شمارش طویل به صورت 0.0.0.0.1 نوشته می شود. این عدد اضافه می شود تا روز 19. با افزوده شدن 1 روز دیگر یعنی 20 روز به صورت زیر نوشته می شود: 0.0.0.1.0 این شمارش تا 0.0.1.0.0 ادامه می یابد(حدود یک سال ) و همینطور تا 0.1.0.0.0 (حدود 20 سال) و 1.0.0.0.0 (حدود 400 سال). حالا مثلا تاریخ 2.10.12.7.1 در تقویم مایایی نشان دهنده ی تاریخ تقریبی 1012 سال و 7 ماه و 1 روز است.

سنگ تراش
سه ستون نوشته شده توسط مایایی ها: ستون سمت چپ نشاندهنده ی تاریخ 8.5.16.9.9 یا 156 میلادی است.

واقعا تقویم جالبی است. ولی این تقویم با پایان جهان چه ارتباطی دارد؟ رسالت مایایی تماما بر این اساس است که هنگامی که شمارش بلند مایایی تمام شود، یک اتفاق بدی بوقوع خواهد پیوست. متخصصین مایا از هر دو عدد 13 و 20 استفاده می کنند. طبق نظر ایشان پایان این دوره می تواند در 13.0.0.0.0 روی دهد. و این تاریخ برابر با 5126 سال است. این شمارش بلند دوره در 0.0.0.0.0 آغاز شده است که مطابق 11 آگوست 3114 پیش از میلاد می شود. حالا مسأله را متوجه شدید؟ شمارش طویل دوره ی مایاها در 5126 سال بعد از این تاریخ یعنی در 21 دسامبر 2012 به پایان می رسد.

 

روز رستاخیز

زمانی که چیزی تمام می شود (حتی چیز بی خطری مثل یک تقویم باستانی)، مردم گمان می کنند که نهایی ترین احتمالات برای پایان تمدن روی خواهد داد. از طرف دیگر باستان شناسان و اسطوره شناسان معتقدند که مایایی ها یک عصر روشنگری را برای سال 13.0.0.0.0پیش بینی کرده اند. ولی واقعیت این است که شواهد کافی برای چنین رستاخیز عظیمی در آن روز در دست نداریم!!

تهدیدهایی برعلیه زمین و نوع بشر تا بحال مطرح شده اند: برخورد سیارکها، سیاهچاله ها، انفجارات پرتوگاما در کهکشانهای نزدیک، دوره ی یخبندان و جابجایی قطبین. ولی هیچ شاهدی برای روی دادن یکی از این اتفاقات در 2012 وجود ندارد. این اتفاقات هر زمانی می توانند روی دهند و هیچ ارتباطی با تاریخ خاصی ندارند. هر کدام از این تهدیدها نیاز به یک مقاله ی مستقل دارد که توضیح داده شود که چرا  دلیلی برای روی دادن آنها وجود ندارد.

برخورد سیارک

نکته ی جالب این است که باستان ستاره شناسان مایایی هنوز اختلاف نظر دارند که آیا پایان تقویم در 13.0.0.0.0 است یا 20.0.0.0.0(حدود سال 8000 میلادی).

هرم

در نتیجه، این قبیل پیش بینی ها نه تنها مبنای علمی ندارد بلکه از خرافات و اعتقادات اسطوره ای اقوام باستانی ریشه گرفته است. توجه مردم جهان به این قبیل خرافات نشان دهنده ی عمق خرافه پرستی و جهل علمی نسبت به یافته های دقیق و جهانی علمی امروز  است. در واقع پیشرفت علم و تکنولوژی تأثیر زیادی در سطح علمی و درک عمومی اقشار جوامع انسانی بازی نکرده است!!

اینکه چطور به نتایج عجیب و غریب یک تقویم باستانی گم نام چنین اطمینان و توجهی می شود، روحیه ی غیر علمی و نادقیق مردم تحصیل کرده ی امروز را نشان می دهد.

..

منبع:

http://www.universetoday.com/

http://en.wikipedia.org/wiki/Maya_calendar

 

ترجمه:

ا.م.گمینی

خواب و لاغری

لاغر ماندن شما ممكن است تا حدي به خواب شبانه شما بستگي داشته باشد.

چطور ممكن است وزنتان را به وسيله خوابيدن كم كنيد؟

تحقيقات نشان مي دهند كه بين خواب مناسب شبانه و تناسب اندام شما ارتباطي وجود دارد.

مطالعه اي كه روي بيشتر از 68 هزار زن انجام شد، نشان داد آنهايي كه 7 ساعت در شب خوابيده‏اند، نسبت به زناني كه 5 ساعت يا كمتر خوابيده‏اند، وزن‏شان 5/2 كيلوگرم كمتر است.

مطالعات نشان داده‏اند كه بستن چشم‏ها، بدن را تحريك مي‏كند تا هورمون سيري به نام "لپتين" را بيشتر از هورمون گرسنگي به نام "گرلين" توليد كند.

به علاوه خواب مناسب كمك مي‏كند تا اضطراب و افسردگي كم شود. اضطراب و افسردگي دو عاملي براي پُرخوري‏هاي هيجاني هستند، و خواب كافي گاهي مي‏تواند اين دو عامل را كنترل كند.

حتي استراحت كافي مي‏تواند روي اخلاق و قضاوت فرد موثر باشد.

اينكه فقط به رختخواب برويد ( يعني نخوابيد و در رختخواب بيدار بمانيد)، با اينكه واقعا قصد خوابيدن داشته باشيد ، با هم فرق مي كنند. هزار و يك بهانه براي بيدار ماندن در رختخواب وجود دارد، مانند اينكه من تا مطالعه نكنم، خوابم نمي‏برد.

نكات زير را رعايت كنيد تا به شما كمك كند زودتر بخوابيد:

- به جاي اينكه منتظر شويد تا چراغ ها خاموش شوند و سپس بخوابيد، زمان بندي كنيد و حداقل هفته‏اي يك بار زودتر به رختخواب برويد.

- با دوش گرفتن به خودتان آرامش دهيد تا خواب آرامي داشته باشيد.

- 45 دقيقه قبل از خواب يك غذاي سبك كه بيشتر از 200 كالري نداشته باشد، ميل كنيد. اين غذا مي‏تواند قبل از خواب، سطح سروتونين خون را بالا ببرد و كمك كند تا خواب راحتي داشته باشيد (سروتونين يك ناقل عصبي است كه باعث ايجاد آرامش مي شود).

اين غذاي سبك مي تواند شامل يك قطعه نان سنگك يا بربري با يك قاشق سوپ‏خوري عسل، يا يك ليوان سوپ‏جو با يك چهارم ليوان سيب خرد شده باشد. 

با رعايت موارد بالا، مي توانيد انتظار يك خواب شيرين را داشته باشيد.