امروز سی ام فروردین به همراه مادر به بازار کویتی های شهر کرمان رفتیم و دو شلوار کتان خریدم. ساعت ۲ و ۳۳ دقیقه سال تحویل شد. مهدی و محمد بودند، خواهر و مظفر بعدا رسیدن. بچه های کوچولو با گوش دادن آهنگ ناری ناری و آهنگهای گروه رستاک کمی رقصیدن. الان همه رفتن و من در حال نوشتن هستم. از صمیم قلب برای همه کسانی که در زندگیم بودن ارزوی سلامتی و زندگی پربرکت رو دارم.

فردا اولین روز از سال جدید است، باید با برنامه ریزی مناسب به  اوج برسیم. نکات زیر رو در برای شاد بودن را در نظر داشته باشید.

راهنمایی‌های ساده زیر را برای شاد بودن :

1. قلبتان را از نفرت و کینه خالی کنید.
2. ذهنتان را از نگرانی‌ها آزاد کنید.
3. ساده زندگی کنید.
4. بیشتر بخشنده باشید.
5. کمتر انتظار داشته باشید.

 

سلام

امروز جمعه كمي به خونه رسيدم،‌نظافت و بهداشت. بعد بيرون رفتم و در منطقه شرق تهران پياده روي كردم.

از شهر كتاب هفت حوض سر درآوردم و كتاب مديريت زمان ديويد لوييس را خريدم. بعد رفتم براي خوردن عصرانه ناگت مرغ سفارش دادم. امروز كشتي ايران قهرمان جهان شد، و از تلويزيوني در خيابان شاهد اين ماجرا بودم. الان هم مشغول زبان خواندن هستم، درس 100 كتاب كلمات ضروري براي تافل را مي خوانم. با خودم قرار گذاشتم روي 15 كلمه بخوانم. براي گرفتن تافل در تابستان برنامه دارم.

يه عكس جالب هم ببينيد.

شبتون بخير

شب يلداست....

ديروز ساعت سه (29 آذر) ، سعيد خبر قبول شدن ژورنال رو به من داد....و من كلي خوشحال شدم...

پاييز با همه خوبي و تلخي هاش گذشت و از چند ساعت ديگه رسما وارد فصل زيباي زمستان مي شويم...

شب يلداتون مبارك


سلامممممممممممممممم

يادش بخير نميذاشتم آپ ديت كردن وبلاگم به چند ماه برسه، ولي رسيد اشكال نداره....

اين چند ماه حسابي در گير كار در تهرون هستم، دو هفته پيش بچه هاي دانشگاه، علي و سعيد اومدن تهران براي كنفرانس IST و مصطفي و عارف هم اومدن تاريخ دقيقش هم رو دوشنبه دو هفته پيش بود.

الان پيام هاي امير عزيز،‌ دانشجوي جديد برق دانشگاه فردوسي رو ديدم كه بهش اس دادم.

يادش بخير، يادش بخير يادش بخير

بازم ميام، تهران به اينترنت دسترسي دارم.

الان تعطيلات به كرمان اومدم چند روز ديگه هم بر مي گردم تهران

بازم ميام.............

آخرین پست رو دوست دارم هنوزم بزنم الان که دسترسی به اینترنت بیشتره....

همتون رو دوست دارم.....

با سلام

به پایان سال نزدیک می شویم، پیام دوست قدیمی امیر جان رو دیدم و حتما فردا بهش اس میدم.

دوستان امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشین...پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم///هنوز حمام آخر سال رو نرفتم !!!
سال جدید نمی دونم سال اژدها باشه یا نه!!!

بازم بهترین آرزو سالی سرشار از موفقیت و سلامتی و تندرستی است برای همه ایرانی ها هر جای دنیا که باشن

موفق و سربلند باشید

سلام به همگی دوستان عزیز

نتونستم توی ماه مرداد به نت دسترسی پیدا کنم....توی این دنیای ارتباطات...البته خودم هم نمی خواستم سر بزنم....خیلی خوب بود ....هم آدم از واقعیت دور میشه و هم به واقعیت نزدیک....

از واقعیت دور میشه چون از اخبار کشور و دنیا با خبر نمیشه چون به تی وی هم نگاه نمی کنم....

به واقعیت نزدیک میشه چون با اطراف و محیط دور و برش سرکار پیدا میکنه و کلی فکر نمیکنه و شاید عذاب نمیکشه!!!! در مجموع الان با وای-فای نمیدونم چی چیک به اینترنت وصل شدم...کلی توی این چند وقت ماجرا داشتم...از رفتن دنبال کار و رفتن سر کار و هزار چیز دیگه که باید اینترنت فرصت بده تا براتون توضیح بدم

فعلا ازتون خداحافظی میکنم!!!!!

سلام به همگی دوستان عزیز

نتونستم توی ماه مرداد به نت دسترسی پیدا کنم....توی این دنیای ارتباطات...البته خودم هم نمی خواستم سر بزنم....خیلی خوب بود ....هم آدم از واقعیت دور میشه و هم به واقعیت نزدیک....

از واقعیت دور میشه چون از اخبار کشور و دنیا با خبر نمیشه چون به تی وی هم نگاه نمی کنم....

به واقعیت نزدیک میشه چون با اطراف و محیط دور و برش سرکار پیدا میکنه و کلی فکر نمیکنه و شاید عذاب نمیکشه!!!! در مجموع الان با وای-فای نمیدونم چی چیک به اینترنت وصل شدم...کلی تو این چند ماجرا داشتم...از رفتن دنبال کار و رفتن سر کار و هزار چی دیگه که باید اینترنت فرصت براتون توضیح بدم

فعلا ازتون خداحافظی میکنم!!!!!

سلام به همگی دوستان عزیز

نتونستم توی ماه مرداد به نت دسترسی پیدا کنم....توی این دنیای ارتباطات...البته خودم هم نمی خواستم سر بزنم....خیلی خوب بود ....هم آدم از واقعیت دور میشه و هم به واقعیت نزدیک....

از واقعیت دور میشه چون از اخبار کشور و دنیا با خبر نمیشه چون به تی وی هم نگاه نمی کنم....

به واقعیت نزدیک میشه چون با اطراف و محیط دور و برش سرکار پیدا میکنه و کلی فکر نمیکنه و شاید عذاب نمیکشه!!!! در مجموع الان با وای-فای نمیدونم چی چیک به اینترنت وصل شدم...کلی تو این چند ماجرا داشتم...از رفتن دنبال کار و رفتن سر کار و هزار چی دیگه که باید اینترنت فرصت براتون توضیح بدم

فعلا ازتون خداحافظی میکنم!!!!!

به نام خدا

۱۳ تیر دفاعم بود و تا ۲۳ تیر مشهد بودم و کارهای تسویه حسابم رو انجام دادم. بعد به کرمان آمدم و الان جمعه بلیط گرفتم برم تهران .

یک ساعت و نیم قطار حرکت می کند.

فعلا خدا نگهدار

امروز چهارشنبه هشتم تیر ماه ساعت یک ساعت از بامداد گذشته

پنج روز تا دفاع....

امروز کتاب های کتابخانه رو تحویل دادم٬ بعد با مسعود به اتاق اومدیم و ماکارونی خوردیم ...الان محمد حسن و محمد تو اتاق هستند و فردا باید برای تحویل اتاق اقدام کنیم.

فردا میخوام برای خرید شلوار

باید پاورپوینت رو هم آماده کنم به دکتر تحویل بدم

 

امشب با بچه ها بحث هاي علمي، كيهاني ديني كرديم....

هنوز هم نخوابيده ام. آسمان آبي روشن و ماه هم در آسمان مشخص است.

رضا و محمد و زكريا همه خوابند...

مي خواهم براي صبحانه به سلف بروم و بعد بيايم و بخوابم.

الان هم مي خواهم در كنار پنجره باز، با هواي سرد صبحگاهي كتاب چگونه مانند لئوناردو داوينچي فكر كنيم؟؟(هفت قدم تا نبوغ) را بخونم.

نمي دونم چقد ميخوام اينجا بنويسم ولي نميشه....

فعلا خدا نگهدار

سالگرد شروع

سلام با تاخیر بسیار

تبریک سال ۹۰ بعد از حدود یک ماه !!!

دو روز اول رو در مشهد بودم و لحظه سال تحویل در حرم  ....

ماجراهای ماه فروردین بسیار زیاد بود.....امروز هم سالگرد شروع بود بخاطر همین هندونه و خیار سبزه خریدم....یادش بخیر یک سال گذشت!!!!با محمد هندونه خوردیم و الان بچه ها دارن انگلیسی صحبت می کنند.....فقط پست امروز رو هم زدم تا فروردین ۹۰ هم پست زده باشم.....ایام عید.....بعد از عید تا وقتی که به مشهد امدم.......

باید تا سوم نوشتن پایان نامه رو تموم کنم....الان هم لپ تاپ خودم در سی اند سی قرار داره و دارم با لپ تاپ محمد این متن رو تایپ می نویسم.....

 

بورس هم داره به راه خودش پیش میره....بد نیست باید به سبدم سر و سامان بدهم....

 

تولد من

امروز تولد من است و دو نفر به من تبریک گفته اند....

همین لحظه سه نفر شد که رضا ص نفر سوم بود....۹:۳۴

همین لحظه محمد هم اتاقیم هم تبریک گفت ساعت ۹:۳۶

 

در مجموع سیل تبریکات به سویم جاری است!!!!!!

محمد می گوید:بیا یه جشنی میگیریم امشب

زودتر میگفتی خوب
 
 
خوب الان سی اند سی هستم ....عصری با سید حرف زدیم و زبان خواندم و بعد عصر با هنر بیرون رفتیم....(کلبه)
 
این هم پست من در ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ سالروز تولد احسان
 
 

 

عنوان ندارد

می خواستم بنویسم ولی خیلی خوابم میاد....برم بخوابم...

فقط اینو بگم که امروز یک هارد اکسترنال ۵۰۰ گیگابایت خریدم....به قیمت ۶۸۰۰۰ تومان از مجتمع تک

با رضوی هم کلی حرف زدم!!! و با رضا و مصطفی عکس گرفتیم...

شبتون پرتقالی

The cuckoo is a harbinger of spring

فاخته پيام آور بهار است......

 

محمد دوست و هم اتاقيم به من مي گويد:بنويس كه خوابم مياد ولي پيشنهاد پرو‍‍‍‍ژه ام مانده ...فردا صبح بايد تحويل بدم....فعلا هم داره با صندلي چوبي كه همه جاش در رفته ور ميره تا درست بشه!!!!

ديروز جمعه 13/12/1389 روز سوم يادداشتهاي هنر بود .(هنر در اينجا منظور خودم هم است) قراره شده هنر تا 40 روز گزارش روزانه به من بدهند....

پنج شنبه 12/12/1389 عصر به سي اند سي رفتم و دو تا شكل براي مقاله جديدم آماده كردم....خيلي دو شكل مهم بود....اولي قرار گيري شبيه سازي و اندازه گيري تلفات برگشتي بود كه روي هم انداختم و دومي هم فقط شبيه سازي بود كه بايد براي آن توضيح مي دادم...

حدود دو هفته ي هست كه زبان رو شروع كردم با كتاب 1100 واژه سخت ....تا الان هم هفته هفتم هستم.....هر هفته 20 واژه داره در قالب چهار روز ........هر روز 5 واژه ....بايد مرور رو علاوه بر خوندن واژه هاي جديد زياد كنم.....

چهارشنبه شب هم پيش دكتر رضوي! رفته بوديم با هم اتاقيم واسه چايي و گپ!!!

اين هفته روي روي پترن هاي اندازه گيري آنتنم كار كردم تا بدونم چجورين اما چيزي دستگيرم نشد....

عيد هم مي مونم . وقف علم مي كنم....

در ضمن دو هفته تا قبل سال چند تا كار دارم:

يكي تكميل مقاله به كمك دوست خوبم آقاي ماجدي

شروع به ادامه پايان نامه و تكميل فصل هاي مربوط به آنتن مسطح مونوپل چند باندي

و در آخر زبان كه اگه 400 واژه رو بتونم برسونم واقعا عاليه.....در ضمن اگه با مرور كامل باشه

راستي 3 سال و 3 روز 3 ساعت هم از ايجاد اين وبلاگ مي گذره ......و هيچكي هم براي اين وبلاگ تولدي نگرفت......

آخرای بهمن هستیم!!!

خدایا شکرت که گذاشتی بنویسم

امروز از ساعت 3 4 بعد از ظهر برف شدید شروع به باریدن کرده، الان هم برف سنگینی جمع شده ....

توی عمرم این عمق از برف رو نزدیک خودم ندیده بودم...


محمد هم اتاقیم اینجا خوابیده و من هم کم کم می خوام برم بخوابم...


امروز روی مقاله ام کار کردم می خواهم تا سه شنبه نهاییش کنم و به سعید برای تصحیح بدهم....فردا باید


حساب آقای ابوتراب را بدهم و هم فلاش رو از رمضانی بگیرم!!!چون دستور صادر شده است (!)

فردا روز از نو روزی از نو

دو محمد و هادی پس از اینکه شام رو خوردیم تو برفا قدمی زدیم و فیلم اپوکالیپتو  رو دیدم

می خوام گزارش روزانه خودمو اینجا بنویسم

موفق و سالم باشید...

فعلا ....


سلام به همه

سلام

باور کنید از اول سال می خواستم آپ کنم ولی فرصت نکردم یا اگه فرصت کردم حوصله آپ کردن رو نداشتم....در مجموع واسه همینه  که بیش از ۲۰ روز از آپ نکردنم می گذره دیگه چیزی به اتمام ماه فروردین نمونده.....خیلی کارها کردم توی این چند وقت و خیلی جا ها هم رفتم ....در ایام عید از ۶ فروردین تا ۱۱  با خانواده به تهران و کرج رفتیم ....و جاهای مختلفی رو بازدید کردیم مثه موزه حیات وحش دارآباد٬ شمیران٬ ...و یک روز هم کرج رفتیم و در راه چالوس وقتی به یک بریدگی رسیدیم٬از این مسیر تصمیم گرفتیم بالا بریم٬ دور کوه می پیچیدیم و بالا می رفتیم تا جای رسیدیم که روبه روی اون رودخانه و فضای سر سبز رو به پایین بود این مکان رو برای برپا کردن چادر و خوردن نهار انتخاب کردیم....جای خیلی قشنگی بود....سفر تهران ۸۹ خیلی جالب وخاطره انگیز بود ...روز سوم هم با عارف هم رشته ایم ورودی ۸۹ برق فردوسی که توی تهران زندگی می کنه ملاقات کردم با هم به منطقه شیان رفتیم...جای همگیتون خالی

۱۳ بدر هم سر تلمبه نزدیک دانشگاه رفتیم...فرداش ۱۴ فروردین هم بلیط برگشت به مشهد رو داشتم با بچه ها که دیگه داشتن به دانشگاه می اومدن همسفر شده بودیم...۱۵ فروردین به مشهد رسیدیم....تا الان از دانشگاه خارج نشدم چون نیازی ندارم ...توی دانشگاه مثه یه شهرک کوچک هست و خیلی از نیازها رو میشه تامین کرد...توی این چند وقت روی زبان و پروژه ام وقت گذاشتم ولی قضیه کتاب رو جدی نگرفتم ...حسش برای ادامه کار رو ندارم ولی باید شروع کنم که نیاز به یک انگیزه داره....انگیزه که نمی دونم چجوری باید پیداش کنم ...

تا درودی دیگر بدرود

چارلی چاپلین

الان شاید بعد از یکسال  به سایت آپلود فایل خودم رفتم و چند تا عکس جالب از چارلی چاپلین دیدم که قبلا توی سایت گذاشته بودم.... حدود شش تا بود گفتم بذارم شاید براتون جالب بیاد....الان توی مرکز مخابراتم و تا چند دقیقه قبل باران شدیدی خودش را محکم به شیشه ی پنجره می کوبید...هنوز در فصل زمستانیم و اما یک برف درست و حسابی رو ندیدیم.....

این عکس آخری هم مربوط به قبل و بعد از گریم آقای چارلی چاپلین هست ....جالبه

 

امیدوارم ازشون خوشتون اومده باشه....

فعلا خداحافظ