آسمان آبی

در آخرین روز مرداد ماه هستیم و من گفتم پستی را برای اینکه در این ماه داشته باشم بدهم. خوب این هم پست من....!!!!!دو هفته پیش 16/5/1389 بلیط قطار مشهد را تهیه کردم و به مشهد رسیدم. در اتاق محمد از ورودهای امسال ارشد میدان ساکن شدم. محمد و بهنام از بچه های شمال و ترکمن هستن و من تا امروز با محمد و بهنام هم اتاقی هستم .  اتاق کنارمون هم محمد و هادی از بچه های ارشد الکترونیک هستن و ما بیشتر اوقات شب ها برای صرف افطار و سحر دور هم جمع می شویم ...از غذاهای که مخصوص ترکمن هاست از جمله چکدرمه اینجا خوردم..بهرحال دور هم خوش هستیم....کلی با دو محمد و بهنام و هادی خاطره داریم...تو این دو هفته آنتنی رو که تهران ساخته بودم باز به تهران فرستادم تا 100% پیاده سازی بشه...و بعد هم بره برای تست....تقریبا سه هفته ای رو هم تهران بودم از وسط های تیر و مرداد طول کشید ...فینال جام جهانی رو که بین اسپانیا و هلند بود در تهران بودم و تهران هم کارای زیادی انجام دادم ....از پیگیری برای ساخت آنتن و دنبال کار بودن و .................خطوط نقطه چین مخصوص خودم هست....در مجموع تجربه بسیار خوبی بود...بعد با مظفر و مامان به خونه اومدیم....همیشه میگم سعی خواهم کرد تا کارامو اینجا بنویسم اما نمی کنم این کارو چون تو نوشتن ما ایرانی ها تنبل هستیم...در مجموع ماه رمضان هست و امیدوارم بهتون خوش بگذره!فعلا!